۱۴۰۴.۰۶.۱۲

صدوبیست ویکمین جلسه «مثنوی‌خوانی»، با ارائه محمدرضا سنگری صبح چهارشنبه ۱۲ شهریورماه ۱۴۰۴ در اتاق ۴۰۲ حوزه هنری با حضور علاقه‌مندان به مثنوی برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، قریب به دوماه از برگزاری آخرین جلسه مثنوی‌خوانی گذشته است و وقفه طولانی که بین جلسات افتاده با خود دلتنگی آورده است. امروز چهارشنبه ۱۲ شهریورماه ۱۴۰۴ به قرار چهارشنبه‌ها، علاقه‌مندان به مثنوی که به نوعی مشتری دائمی و پرو پاقرص این کلاسها هستند، به تدریج وارد می شوند و اتاق ۴۰۲ حوزه‌هنری قبل از ساعت ۸  پر می‌شود. دلتنگی را می‌شود از خوش و بش حاضران و از شوقی که در چشمانشان موج می زند  به خوبی دید.

روی برگرداندن نارواست

شروع جلسه مثنوی‌خوانی ۱۲ شهریورماه،  با آواز خوش حشمت‌الله نوروزی، هنرمند نگارگر همراه است. حشمت‌الله نوروزی ابیاتی از گلستان سعدی انتخاب کرده که با حال و هوای جلسه همخوانی خوبی دارد.

تا حالِ مَنت خبر نباشد / در کار مَنت نظر نباشد

تا قوت صبر بُود کردیم/ دیگر چه کنیم اگر نباشد

آیین وفا و مهربانی / در شهر شما مگر نباشد

محمدرضا سنگری با بیان اینکه این وقفه نسبتا طولانی برای من هم آزاردهنده بود افزود: همانطور که سعدی می‌گوید: یکی از سخت‌ترین کارها بی‌خبری یار از یار است.

وی ادامه داد: خداوند هم در قران می‌فرماید که اگر شما روی برگردانید خدا روی بر می‌گرداند. روی برگرداندن ناروا استو  باید در کسی که صحبت می‌کند، حل شویم. زیارت به معنای روی برگردان از همه چیز و رو به کسی که به آن روی آورده‌ایم، است.

جبر و مولانا

این مثنوی‌شناس در ادامه گریزی به مباحث گذشته مثنوی‌خوانی زد و گفت: یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین نکاتی که مولانا به آن می‌پردازد موضوع «جبر و اختیار» است اما اینکه چرا مولانا به این مهم می‌پردازد، دلایل مختلف دارد. دلیل اول ناگریزی و بحث‌هایی است که در آن روزگار مطرح بوده، آن زمان در خانه‌ها موضوع  جبر و اختیار مطرح می‌شده است. خانه‌ها در حقیقت «خان گاه» بوده است. کسانی که از سفر بر می‌گشتند با توجه به اینکه مصائب سفر زیاد بوده است همه اینها آنها را به موضوع جبر و اختیار نزدیک می‌کرد. دوم اینکه جبر معمولا توجیه رفتارهای کج است و آدم‌ها رفتارهای ناروا را به جبر ربط می‌دهند. دلیل سوم هم مربوط به فضای تاریخی بحث است که از قدیم جاری بوده و در رباعیات خیام هم این موضوع مطرح شده است. در کل هیچ کتابی را ندیدم که در مقدمه‌اش به جبر نپرداخته باشد.

وی افزود: دلیل چهارم پرسش‌های حسام‌الدین چلپی که کاتب مولانا بوده است. مولانا بداهه‌گو بوده او فی‌المجلس شعر می گفته و از طرف دیگر حسام‌الدین چلپی شبانه‌روز کنار مولانا بوده است.  طبیعتا چلپی سوال‌هایی دارد که وقتی سوال طرح می‌کرده بخشی به بحث جبر و اختیار  اختصاص داشته است.

سنگری ادامه داد: دلیل پنجم بحث تکلیف انسان در تردد بین شیطان و رحمان است. دلیل ششم نوع نگاه عارفان است که پرسش‌برانگیز است. ما کی ایم اندر جهان پیچ پیچ؟ چون الف او خود چه دارد؟ هیچ. وقتی همه‌ عالم دست اوست پس ما چه کاره‌ایم؟ وقتی عارفان این را مطرح می‌کردند برای مریدان سوال پیش می‌آمد پس کار ما چه می‌شود.؟

وی اضافه کرد: ما دائم در معرض جبرهای مختلف هستیم و متوجه نمی‌شویم. همه عادت‌های ما جبر هستند و خودمان متوجه نیستیم «عادت» تکرار ناآگاهانه رفتار است. در روایت داریم عبادتتان، عادتتان نشود. گاهی ذکرتان را عوض کنید. شکست حصار عادت‌ها یعنی اختیار خود را دست گرفتن.

مدرس کلاس مثنوی‌خوانی عنوان کرد: بی‌سبب نیست که مولانا اینقدر به موضوع جبر و اختیار اهمیت می‌دهد. مولانا دو دیدگاه را مطرح می‌کند: نگاه عارفانه و عاشقانه به جبر. اگر دریافته باشید که راه کمال و پرواز تو با او است اینجاست که معنای زیبای جبر عاشقانه را درک می‌کنید.

وی اظهار کرد: یک نوع نگاه به جبر و اختیار نگاه عارفانه و عاشقانه است ما در فرصت‌های عاشقانه زندگی به فرمان‌هایی که داده می‌شود، اعتراض نمی‌کنیم.  مولانا در تقابل با این جبر، «جبر عماره خودکامه» را مطرح می‌کند. زمانی که نفستان به میان می‌آید «جبر چانه زنانه و بهانه جویانه» مطرح می‌شود، اگر دل به او سپردی از این جبر به یک اختیار بزرگ می‌رسید. تسلیم جبر مطلق پروردگار شدن رسیدن به نهایت اختیار است.

سنگری ادامه داد: مولانا دو کلمه را مطرح می‌کند: «خالقیت و فاعلیت» اعمال خالقیت با خدا و فاعلیت با ماست. متاسفانه گاهی ما آدمها فعل ناروا را به خدا ربط می‌دهیم. شرم یک دلیل اختیار است شرم گواه آن است که فاعل فعل تویی. اینکه آن کنم یا این کنم نشان فاعل بودن است. محاکمه و تشویق کردن نشانه فاعل بودن است. جای نفرین و آفرین نشان فاعل بودن است. بهشت و جهنم هم دلیل اختیار است. در هیچ روزگاری به اندازه روزگار ما این بحث مطرح نبوده است.

ادامه جلسه به مثنوی خوانی اختصاص داشت که یکی از حضار ابیاتی از مثنوی را به شرح زیر قرائت کرد:

گفت شیطان که بما اغویتنی

کرد فعل خود نهان دیو دنی

گفت آدم که ظلمنا نفسنا

او ز فعل حق نبد غافل چو ما

در گنه او از ادب پنهانش کرد

زان گنه بر خود زدن او بر بخورد

بعد توبه گفتش ای آدم نه من

آفریدم در تو آن جرم و محن

نه که تقدیر و قضای من بد آن

چون به وقت عذر کردی آن نهان؟

گفت ترسیدم ادب نگذاشتم

گفت هم من پاس آنت داشتم

سنگری در توضیح این ابیات گفت: شیطان به خداوند اعتراض می‌کند و می‌گوید که من همه را اغوا می‌کنم تو چرا من را اغوا کردی؟ اینجا شیطان فعل نادرست خود را به خدا ربط داد. اما وقتی حضرت آدم می‌گوید: ظلمنا نفساما خودمان به خودمان ظلم کردیم و این نشان ادب آدم است. انسان‌های بزرگ همیشه اتهام را سمت خودشان می‌بینند. بحران‌های زندگی به دلیل است که به دنبال مشکلات در بیرون می‌گردیم. بزرگ‌ترین مشکل ما خودمان هستیم.

وی در پایان کلاس مثنوی‌خوانی افزود: دلیل اینکه توبه آدم قبول شد این بود که او  فعل را به خود ربط داد. خوب است گاهی با وجودی که فرد دیگری خطا کرده ما عذرخواهی کنیم. یاد بگیریم معادل خوبی دیگران خوبی نکنیم بلکه بیشتر خوبی نکنیم . ادب نشانه پاکی است و آنکه جان پاک دارد سخن پاک می‌گوید.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha